قبلا بگوئیم که امیر نه دشمن دین بود و نه بدخواه روحانیت، این معنی را در تحلیل شخصیت فردی او باز نمودیم که خود دیندار بود و مقید به اصول و آداب مذهبی. اما از تعصب آزاد بود و به گفته اعتضادالسلطنه به زهد خشک را «استهزا» میکرد. برخورد دولت امیر با دستگاه روحانی زاده دو عامل اصلی بود: یکی دخل و تصرف عالمان دین در کار سیاست، دوم سنتپرستی و ظلمت هیات روحانی. معلوم است که در بحث کلی، هیات مجموع را در نظر میگیریم، و گرنه هر کس که عالم دین بود گرفتار تعصب و خمود فکری بود و یا مخالف اصلاح و ترقی. چنین نیست. از صنف روحانی مردان دانا و استوار، روشنبین و پرهیزکار برخاستند. اتفاقا امیر با این کسان همکاری داشت، جانب آنان را نگاه میداشت، و از استقلال دستگاه قضائی شرعی که در دست آنان بود، پشتیبانی میکرد. در واقع سیاست عمومی امیر در کاستن قدرت روحانی متوجه امام جمعهها و شیخاسلامها میگردید. برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.